سلام

سلام. ...يه کم نوشتم....اما دلم پره

سلام.....شايد از تنهايي مفرط باشه

سلام سلام......بس که در سفريد

سلام. ..خوش اومدين و خوشحالي از حضورتون...

سلام. ...سال نو شماهم مبارک باشه.اميدوارم دعاي قشنگتون در حق همه و من ناچيز هم به اجابت برسه

سلام

سلام...نه نه...خب ...ادامه بديد.........کامنتتون شبيه يه عطسه بود که در آستانه ي تولد پشيمون شد

سلام...دقيقآ وقتي داشتم کامنتتون رو ميخوندم شب بود..ولي الان که دارم جواب ميدم وسط ظهره...نميدونم شما کي جوابمو ميخونيد...بنابرين وقتتون بخير...خوبه که نوشته ي من باعث شد که يه سير و سفر دلپذير و دلچسب داشته باشيد و کمي از استرس کاريتون کم بشه..واينکه کارهاتون رو ليست کنيد...و ذهنتون رو از ازدحام افکار خلوت کنيد...و سري به کتابخونه تون بزنيد...و به قسمت کوچکي از تعهدي که به روح و روانتون داريد عمل کنيد...اما اين حس شعر گفتن که از دل من رخت بربسته و دائم داره زجرم ميده گويا مشکل مشترک من وشماست...من دلم يه ماه رمضون طولاني ميخواد...دلم يه شب قدر بي نهايت ميخواد...ميخوام بگردم..دنبال خودم...نميخوام استرس اينو داشته باشم که وقتم کمه...ميخوام تا بي نهايت وقت داشته باشم...و صبح شب قدر خودمو پيدا کرد ه باشم....دلم اينا رو ميخواد....لحظات بزرگ و بي پايان و ژرف و ملکوتي و با شکوه و .....

سلام...از همه ي دستهاي حائل که بگذريم چرا شما صفحه ي نظراتتون رو برداشتين؟؟؟يني ما سکوت کنيم فقط؟

سلام...ممنون از اينکه هستين...اما من منتظر بودم حرفي بزنيد...حرفي بزنيد

سلام...خوبم خداروشکر