حرف ها
روي شاخه ي تباه
ارزاني کلاغ ها ي سخنور
سکوت دردناک من و سلول هايي که براي دوست داشتن تشنه مي شوندامروز اميدوار پايان يک روز نا کامي را جشن مي گيرند
سلام... توي نوشته هات هميشه يه حسي هست كه با خوندنش يه دوست قديمي رو به ياد من مياره كه نمي دونم كجاست ولي هر جا كه هست براش آرزوي بهترين ها رو دارم، قشنگ بود منتظر دست نوشته هاي بعدي، راستي از اينكه برگشتي خيلي خوشحالم.
موفق باشي