سلام دوستم
كار من از حساب گذشته....حساب من و تو ديگر همه را از بر شده... هزار بار من التماس..... و هزار بارتر تو ناز....ولي هيچوقت نااميدانه نگاهت نكردم....آخر هنوز مهرباني...هرچند اشكم را درآوردي ولي باز .... هنوز مي شود بين ما مسيري....مثل هميشه وقتي تو هستي چشمهاي من تار است ....لرزان و گرم....و هميشه شبيه ماهي زير لرزش آفتاب چشمهايم.......هرچند آرزويم را همه ميدانند ولي باز هم آرزويت ميكنم.........كاش من هم راه بودم ....كاش جاده بودم ...كاش تمام با تو بودن ها بودم ...ولي خدا نكند غبار چهره ات باشم.....خدا نكند زحمتي براي آستينت باشم.....خدا نكند دود سنگين غصه هايت باشم..... بگذار من با اين همه تلخي جذب خونت نشوم....بگذار بمانم و آنقدر نگاهت كنم تا بميرم ....بگذار انقدر گريه كنم تا ....اما تو هنوز مهربان بمان باز مهربان تيغ نازت را بر قلبم ...........من كه تو بودن را نميخواهم ....حتي تو هم من نشو.....من كه همه چيز را براي تو ميخواهم....حتي خودم را......اما تو مرا با اين همه قناعت به پاي آن همه حريص مي ريزي............بخوان...بخوان ببين كداممان حريص تر نوشته ايم............بخوان........به قول خودم.....آآآآآه..........و فقط خودم آآآآه...........