سلام.باشعر از نو جواني اشنا شدم و بيقراريهاي روحم از شراب غزل
تسكين ميگرفت .دوران دانشجويي شعر خصوصا غزل همدم تلخ ترين لحظه هاي غربتم بود اما اين دوست يكدل سالهاي بيقراري و غربت را در هياهوي مشغله و روز مرگي كماكان از دست داده بودم به دعوت عزيزي اين مجال فراهم شد كه از جام غزل بنوشم و بي اغراق ميگم كه از شهد غزلهاتان كام دلم شيرين شد و سرايش به غايت عاشقانه ي كلامتان حس مهجور درونم را غبار روبي كرد ميخواهم به واژه ها دخيل ببندم كه به استجابت شعر هزار درد مرا به يك جرعه غزل درمان باشند .....ميبينيد اين گفت پنهاني دل كه اين چنين بي پروا اشكار گرديد ما حصل پيوند دل با عشق است كه ميشود شعر.هميشه شاعر باشيد ..