• وبلاگ : وسعت دل
  • يادداشت : اميد
  • نظرات : 45 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اگر بخوام طبق اصول نقد پيش برم بايد اول کلي از خودت و شعرت تعريف بدم ...ولي من فکر مي کنم اشکال کار رو گفتن خودش بهترين تعريفه. يعني کار ارزش فکر کردن رو داشته.پس مي رم سراغ اشکال...

    مصرع اول بسيار عالي و در واقع حسن مطلع رعايت شده. اما مصرع دوم زباني کهنه داره و آدم رو پرت مي کنه به صدها سال پيش!

    بيت دوم مفهوم زيبايي دارد. بيت سوم مصرع اول ناب و زيباست و لي در مصرع دوم ذلت و ان يکاد ترکيب جالبي رو به ذهن نمي رسونن. هر چند مفهوم مورد نظرت رو رسوندي.شايد هم آوردن اين دو بيت پشت سرهم باعث حس ناهماهنگي شده چرا که در بيت قبل از او مي خواهي ابدا به حرف تابستان گوش نده و درست در بيت بعدي عکس اين مطلب رو مي خواي

    بيت چهارم شاه بيت اين غزله(مرحبا) و کلا از اين بيت به بعد زبان شعر امروزي شده و نهايتا به زيبايي اون اضافه ميشه.

    حس مي کنم اين کار بيشتر کوششي بوده تا جوششي(اين تيکه رو از انجمن شعر ياد گرفتم!!!)کارهاي قوي تري از شما شنيده بودم

    پاسخ

    سلام مهندس...خيلي ممنونم از نقد خوبتون....اما در مورد ذلت ان يكاد بايد بگم كه كاملآ موافق متن شعره......من اينجا خواستم بگم تحمل چشم زخم پاييز خيلي بهتر از سرسبزي تابستانه كه با هزار منت و ذلت داره به رخمون ميكشه......البته نه هر تابستاني...حداقل ((اين تابستان))