راستي قالب نو مبارکخيلي خوشگله:)
سلامچه قشنگ بود اين شعرواقعا تامل برانگيز بود
:)
از چيز هايي که نمي توانم گفت، حرفي حتي به خواب هايم نخواهم گفت،اما صحنه هاي سرکوب ِ انگور هاي روح من، که هر گز شراب شان را کسي نديد، حديث تکرار و ملال اند، ماندگار در ذهن خواب هاي من...
وقتي يکي از دوستان دورتان مردشخصي که نزديک است را جدي بگيريد
........................................
بايد فكر كرد و هميشه حواست جم باشه چون خيلي زود از دست ميره روزهايي رو كه هيچ كدومشون شبيه قبل نيست
..........................
سلام جناب مهندس
دوست عزيز اتفاقي به وبلاگت سر زدم،در مورد اين غزل آقاي کرمي بايد عرض کنم.آقاي کرمي و آقاي هوشنگ ديناروند هر دو از شاعران خوب شهرستان شوش هستند.پيشنهاد مي کنم کتاب طعم شيرين شوکران آقاي ديناروند رو هم تهيه کنيد و غزل اول کتاب رو که با رديف جدي بگيريد است رو مطالعه کنيد. روزي که آقاي ديناروند اين غزل رو در انجمن شعر شوش خوند و رضا کرمي هم حاضر بود من هم حاضر بودم.مطمئن هستم اونقدر شاعر هستيد که با مقايسه اين دو شعر بفهميد کدوم يکيشون به نوعي يک کپي برداري ناشيانه است.
مطلع غزل اينه:
تهديد آب و دانه را جدي بگيريد
هر حرکت بيگانه را جدي بگيريد