• وبلاگ : وسعت دل
  • يادداشت : دود...اميد...من
  • نظرات : 9 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    دارم..تموم..ميشم...

    هزار بار با خودم گفتم و آخر هم تموم نشدم

    مامان ميگفت آخر هر پاياني آغازه...

    زجر يعني به پايان نرسي و از آغاز هم بترسي....

    زندگي جام شوکرانه..حيف که نميشه اونو يه جا سر کشيد..بايد جرعه جرعه نوشيد تا مرد...

    مينوشم..

    قطر..قطره..

    پاسخ

    از عزيزي پرسيدم چرا ركوع و سجد هايت خيلي كوتاهه؟؟؟گفت اگر كمي بيشتر بمانم كمرم زير بار عظمتش ميشكند....گفتم شبيه يك جام شراب تلخ كه يهو بايد سر كشيد....خنديد