پس اين ها همه اسمش زندگي است دلتنگي ها دل خموشي ها ثانيه ها دقيقه ها حتي اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمي که برايت نوشته ام برسد ما زنده ايم چون بيداريم ما زنده ايم چون مي خوابيم و رستگار و سعادتمنديم زيرا هنوز بر گستره ويرانه هاي وجودمان پانشيني براي گنجشک عشق باقي گذاشته ايم خوشبختيم زيرا هنوز صبح هامان آذين ملکوتي بانگ خروس هاست سرو ها مبلغين بي منت سر سبزي اند و شقايق ها پيام آوران آيه هاي سرخ عطر و آتشبرگچه هاي پياز ترانه هاي طراوتند و فکر من واقعا فکر کن که چه هولناک مي شد اگر از ميان آواها بانگ خروس رابر مي داشتند و همين طور ريگ ها و ماه و منظومه ها ما نيز بايد دوست بداريم ... آري بايد زيرا دوست داشتن حال با روح ماست
حسين پناهي
تقديم به اميد.