هجاي چشم تو را وزنها نميفهمند دو ساعت است که اعصاب من به هم خورده است!!
ديشب از ارتفاع نگاهت افتادم......نميدانم چرا.....ولي از نگاهت معلوم بود که منطق نگاهت گرفتار مغالطه شده است...با من سفسطه نکن....دلم را آورده ام ...صادقانه ....
سلام اخوي /خيلي زيبا بود احسنت...../موفق باشيد
سلام مهندس بعد از مدتها حال وهوام رو برقي کرديد ممنون...
...اما بعد... هر خطش به تنهايي يک دنيا شعره! دست مريزاد
فقط مسئلتن! تو خط اول آرزو کردي که کاش فرکانس چشمش بيشتر از طول موج جدايي باشد . يعني الان نيست.پس چطور تو خط بعد شوک هاي الکتريکي چشمش به قلبتون مي رسه(هرچند کارساز نيستن)؟؟ها ها ها!
سلامعجب اغتشاشي !سبک پست دود ... اميد ... من رو خيلي دوست دارم
سلام اميد جان؛
خب ديگه
وقتي يک مهندس شاعر بشه اين جوري مي شه. ولي خب؛ چيزي که فکر کنم هميشه تو شعرهات جريان داره، عنصر عشقه. که کمک مي کنه به جذابيت اون ها.
البته دقيق نمي دونم. اين پست ت رو به عنوان شعر نوشتي، يا صرفن جملات ادبي.
با اين حال غزل هاتو خيلي دوست دارم.
سلام
قابل توجه کساني که از رياضي بدشون مياد ...
ديشب هنگام حل معادله ي چشمت ، رياضيات عاشق شد.....
--------------------------------------------------------------------------------کاش مي توانستم چگالي نگاهت را اندازه بگيرم...
دلم مي خواهد بدانم: تراکم نگاهت، حوالي من، چقدر است.......