سلام شما که سکوت کردي و گفتي ما بگيم خب منم حرفي رو ميزنم که دلم ميگه خوبه چطوره؟پس خوب گوش کن....حسين من بر تو نميگريم حسين! مولاي من!...حسين من نه بر مظلوميت تو که براي مظلوميت حق ميگريم دلم از اين نميسوزد که چرا کس ديگري در عصر عاشورا به ياريت نيامد تاچند دقيقه اي بيشتر زنده بماني انچه دل مرا اتش ميزند اين است که چرا فرياد هل من ناصر ينصرني حق ترين حق تاريخ بي جواب ماند انچه اشکهايم رابي اجازه روانه گونه هايم ميکند وداع زينب با برادرش نيست وداع زينب با امام زمانش است من نميگويم چرا علي اکبر را شهيد کردند که راه رفتنش شبيه رسول خدا بود بلکه دلم در هجر کسي ميسوزد که راه رفتنش همچون پيغمبر بوده است...حسين نمازر شور تو ويارانت در ظهر عاشورا گريه ندارد نماز اخر وقت وببي توجه من است که مرا به گريه مي اندازد حسين اخر بگو من که چندين سال است در لجن زار دنيا دست وپا ميزنم اخر من که يک شب از بي خوابي بلند شدم نماز شب خوندم وتا حالا چندين بار به يادش افتادم وذوق کردم چگونه بشنوم که زينب پس از سخت ترين روز عالم در بيابانهاي کربلا در غوغاي کربلا نيمه هاي شب به نماز شب مي ايستد....من که لباس هاي کهنه ام را در راه خدا ميدهم وخوشحالم که چه کرده ام چگونه بشنوم که زينب وقتي پيکر خونين عزيز تر از جانش حسين را مي بيند دست به اسمان ميبرد که اللهم تقبل هذا القليل خدايا اين قرباني کوچک ما را قبول کن....اگر زينب انسان است من چگونه انسانيت خود را باور کنم؟؟حسين به خدا يکي از بزرگترين ارزوهايم است که تقبل هذا القليل را درک کنم که الحمدا...الذي کرمنا بشهاده را بفهمم نه نفهميدن درست نيست حس کنم حسين تو ميداني بيشترين اشکي که در عزايت مي ريزم بر پوچي وبيچارگي خودم است حسين من از اين به فرياد مي ايم که اسلام ناب که با خون تو ابياري شد وبهايش خون شماست چگونه زير دست وپاي روزمرگي هاي ما له ميشود يکسال تمام انچه را که تو برايش قيام کردي ناديده ميگيرم يک روز را بر کشته شدنت مي گريم
ياليتني بس است اخر کي مي فهميم کل يوم عاشورا؟؟...هي حرف خيلي زياده اگر تا دنيا دنياست هم بنويسم بازم کمه.....کربلا مدرسه ايست مقدس کلاسي که معلمانش حسين عباس حر زهير مسلم و....خدايا ما عمري عاشورايي بزرگ شديم اگر لياقت شهادت داريم شهادت خودتو نصيبم بفرما...محرم دعاي گوي ما باش عزيزم