• وبلاگ : وسعت دل
  • يادداشت : گريت ديالوگ
  • نظرات : 17 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + نسيم پريشان 


    مرسي از انتخاب زيباتون

    منم به همين بهانه يه چند تا ديالوگ تقديمتون مي کنم


    جواني مي گذرد ، خام پخته مي شود ، جاهل را مي توان آموخت و مست را هوشيار کرد ، اما حماقت تا ابد خواهد ماند....
    The Emperor\s Club-2002


    محمد علي کشاورز : ايـــن دنـــيــــا ايـــنـــقـــد کـــثــيفــه کـــه بـــا اشــک هـــاي تـــو هـــم پـــاک نـــمـــيـــشــه ...
    "مادر" کارگردان : علي حاتمي


    آلفردو (فيليپ نويرت): خسته شدي پدر؟
    پدر روحاني (لئوپولد تريست): آره. موقع رفتن سرازيريه خدا كمك مي‌كنه ولي موقع برگشتن خدا فقط نگاه مي‌كنه!
    Cinema Paradiso-1988


    حتما" آخر هر چيزي خوب تموم ميشه. اگه نشد بدون كه هنوز تموم نشده
    چارلي چاپلين


    نيکولاس کيج در ترک لاس وگاس:يادم نيست نوشيدن رو شروع کرده بودم که زنم ترکم کرد يا چون زنم ترکم کرد نوشيدن رو شروع کردم...


    دوستش داري ؟
    يادت باشه فقط دوست داشتن کافي نيست .
    عشق مراقبت مي خواد...
    احمدرضا(مسعود رايگان) / خون بازي- رخشان بني اعتماد


    حميد فرخ نژاد(فرهاد):شما حق داريد ساده باشيد،ولي حق نداريد احمق باشيد.خيلي طول ميکشه بفهميد همه چي اون طور که فکر ميکنيد نيست...
    قلب يخي
    محمد حسين لطيفي


    هاردي:فرداصبح موقع طلوع افتاب اعداممون ميکنن...
    لورل:کاش فردا هوا ابري باشه...

    پاسخ

    سلام...انتخابتون خيلي زيبا بود...بخصوص لورل:كاش فردا هوا ابري باشه...و ديالوگ چارلي چاپلين هم عالي بود
    سلام...قبلي رو نميدونم چرا...ولي يه چيزايي از ديالوگا يادم اومده اومدم برات بگم عزيزم

    روز واقعه رو يادته اونجااي که سپاهي که ميرفت را رو گم کرده بود نصراني بهشون رسيد__اون نصراني گفت خيلي حرف قشنگي زد : مسيح را مسيحيان به صليب نکشيدند چطور است که مسلمانان تيغ بر امام خويش ميکشند ؟
    همون روز واقعه اون قسمتي که يه مرد تو کوه به افراد گذري سنگ ميداد که به بت ها بزنند تا گناه اجدادش پاک بشه....اين حرف رو از امام حسين نقل کرد خيلي قشنگ بود ...گفت وقتي حسين امد سنگي برداشت و بر اين بت ها زد و فرمود چطور سنگي بر اين بت هاي خاکي بزنم در حالي که هزاران بت متحرک از خود ساخته اند....همون روز واقعه اون لحظه اي که به کوير نشينان رسيد که امام وعده امدن اون فرد رو به رئيس کوير نشينان داده بود اونجا هم برام قشنگ بود که گفت حسين درست همان جايي ايستاد که تو ايستاده اي.....و اينم برام قشنگ بود که گفت ما شمشير به سنت ميبنديم اگر بايد شمشير ميداشتي حسين بن علي به ما گفته بود....و وقتي برگشت به روستاشون اون نصراني وقتي همسرش ازش پرسيد حقيقت را چگونه يافتي؟ جواب قشنگي داد...من حقيقت را پاره پاره بر خاک يافتم...من حقيقت را بر سر ني يافتم...من حقيقت را در زنجير يافتم......اميدوارم براي شما عزيز مورد رضايت قرار بگيره
    پاسخ

    سلام آقا مهدي...ممنونم از لطفتون...همه ي ديالوگهاي روز واقعه رو اينجا نوشتي فك كنم...خب فايل فيلمشو ميذاشتي اينجا دانلودش ميكرديم ديگه اينقدر زحمت نميكشيدين:دي


    سلام.

    بعضي هاشون واقعا زيبا بود.

    پاسخ

    سلام...خيلي ممنون از حضورتون...شما چيزي يادتون نمياد؟
    سلامم...
    چ جالب...
    توي فيلم مختار بود فک کنم..که مختار به زنش گفت: اگر غرورم رو بشکني عشق رو سر ميبرم...من ازين جمله ش خيلي خوشم اومد:)
    پاسخ

    سلام...جالب بود اين ديالوگ رو به آخر پستم اضافه ميكنم...كلآ آقاي ميرباقري كارش بيسته
    ديالوگ هاي قشنگين
    من هيچ ديالوگي از فيلمي به ياد ندارم اهل تماشاي فيلم نيستم ...
    ولي مثل اينکه تو بعضي فيلمها ديالوگ هاي قشنگي گفتن....
    سلام خدمت شما...
    پاسخ

    سلام...ميدوني؟بعضي فيلمها مثل كتاب هستند...بايد خوندشون
     <      1   2