• وبلاگ : وسعت دل
  • يادداشت : خلآ حادثه
  • نظرات : 7 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    خسته ، خسته از راه کوره هاي ترديد مي آيم.
    چون آينه يي از تو لبريزم.
    هيچ چيز مرا تسکين نمي دهد
    نه ساقه بازوهايت نه چشمه هاي تنت
    بي تو خاموشم.
    تو طلوع ميکني....
    من گرمايت را از دور مي چشم و شهر من بيدار ميشود...
    از احمد شاملو تقديم به اميد
    پاسخ

    خيلي خيلي زيبا بود..ممنون از لطفتون...خورشيد را گذاشته ميخواهد با اتکا به ساعت شماطه دار خويش بيچاره خلق را متقاعد کند که شب از نيمه هم هنوز برنگذشته است..شاملو