وبلاگ :
وسعت دل
يادداشت :
گزارش واقعي
نظرات :
6
خصوصي ،
15
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمدي
يه لحظه صحنه ي ديگه اي رو تجسم کردم :)
اما وقتي آخرشو گفتيد فهميدم اشتباه مي کردم...
خدا رو شکر که به خير گذشته...
گاهي اوقات يک تلنگر باعث ميشه آدم قدر زندگي رو بدونه...
و صداي کودک هم که خودش زندگي بخشه...
يعني يه فرصت دوباره...
يادمون باشه هميشه چشمهايي انتظارمونو ميکشه...
پاسخ
کاش ميگفتين چه صحنه اي رو تصور کردين...اما از بحث زندگي که بگذريم من يه صدايي تو گوشم پيچيد که:حواست به من باشه...هي پسر حواست به من باشه....جمله آخرتون منو ياد واحد ايمني پروژه انداخت:)