وبلاگ :
وسعت دل
يادداشت :
سجده ي يک بند
نظرات :
4
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
ث مثل سلام !
سلام
ولي من فکر کردم واقعيه !
يه پدر دوست داشتني
که هميشه خسته اس ولي خدا رو هميشه بالاي سرش حاضر ميبينه .... بابايي که قبلا 3 فرزند داشت ...
در مورد بريدن در مطلب قبلي تون هم ...
گاهي براي ادم پيش مياد !
پيش مياد ادم با اينکه ميدونه هست ولي بازم بگه يعني واقعا هست ؟
جاي خوبي رو براي گشتن دنبال خدا پيدا کردين :) رودخونه جاي خيلي دنجيه براي گشتن ....
اگه يه وقت رودخونه دم دست نبود اسمون هم جاي بدي نيست براي گشتن ...
البته شايد جاهاي بهتر ديگه اي هم باشه ولي چون رفت و امد و شلوغي زياده راحت نميشه پيدا کرد ...
تبريک ميگم براي برگزيده شدن اين دو مطلب . واقعا انتخاب به جايي بود
اميدوارم هيچ بچه اي جاي دختر کوچک مش لطفعلي نباشه
ترک مورب روحتون چطوره ؟ همون يه بار بود ؟
با اينکه گزارش واقعي تون نگران کننده بود ولي خيلي دلم ميخواد بدونم اخرش بچه تونو بردين شنا يا نه ؟
پاسخ
سلام...وقتي آدم غمي تو دلش ميفته يا اندوه بزرگي تو قلبشه شبيه داغي بزرگ ...آهان..يه معناي داغ همون مُهره...و اينجوري خداوند به دل بعضي آدما مهر مخصوص خودش رو ميزنه..آدمايي که قلبشون مهر خداوند رو خورده اشکهاشون بوي حاجتهاي دنيا رو نميده ..اشکهاشون بوي العفو ميده...گاهي گلايه ميکنم ..از تنهايي..از اينهمه تنهايي...چون اکثر ما آدمها خدا رو توي همين خيابونهاي شلوغ گم ميکنيم...هر آدمي که خداوند رو گم کرده ميتونه توي سجده هاي پدر و چادر نماز مادرش پيداش کنه...اما دوباره تو خيابونها گمش ميکنه...خرمشهر را خداوند آزاد کرد ولي قرار نبود توي خيابانهاي تهران فراموش بشه.حالم خيلي بده..خيلي بد..در مورد دختر کوچک مش لطفعلي چيزي نميشه گفت..کاري نميشه کرد...ترک مورب روحم هر روز عميق و عميق تر از قبل ميشه...اونقدر که ته قلبم احساس خلا ميکنم...احساس خالي بودن ...آره ..آره..بردمش شنا...اين بزرگترين قرار عالم بود که بايد بهمش نميزدم