شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

اميد...

+ من از ترسم زنم را دوست دارم //عزيزم گفتنم را دوست دارم// براي ديدن هر زهر چشمش //دو چشم روشنم را دوست دارم ///اگر او جردنش را دوست دارد// منم راه آهنم را دوست دارم
اميد...
من آن ابرم که سرگردان باداست //فقط باريدنم را دوست دارم //اگر شلوارهايم پاره پور است //ولي پيراهنم را دوست دارم //من از ياران خود خيري نديدم// از اين پس دشمنم را دوست دارم
اميد...
نخي هنگام تر تر کردنش گفت: //کجاي سوزنم را دوست دارم*// دوباره سوخته?اما من از ترس //غذاهاي زنم را دوست دارم //نمي ترسم? ولي از من نپرسيد// چرا مادر زنم را دوست دارم
اميد...
صادق کرمي
*سحربانو*
:-D اينو تو خونه هم خونديد؟:)
اميد...
شعر طنزه جناب کرجي يال..جدي نگيريد
اميد...
آره اتفاقآ خوندمش
*سحربانو*
اونوخت بهتون شام دادن؟B-)
كرجي يال
اي زن ذليل...
مهديه...
شعر بامزه اي بود:)
اميد...
جناب کرجي با مني يا با شاعر؟
اميد...
همه ي شعر رو بخاطر اين بيتش دوس داشتم:اگر او جردنش را دوست دارد//منم راه آهنم را دوست دارم
عالي
اميد...
رتبه 73
23 برگزیده
1282 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top