شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

اميد...

+ مي خواهم از طوفان پرت را پس بگيرم...از بادها خاکسترت را پس بگيرم
اميد...
ده جنگجو در دستهايم صف گرفتند...تا از جهان انگشترت را پس بگيرم...خواهم بياشوبم سکوت لاله ها را...تا مستي سرتاسرت را پس بگيرم...حس ميکنم با بويي از تو ميتوانم...فانوس چشم مادرت را پس بگيرم
اميد...
من زنده ماندم با غلافي منتظر تا..از گرده ي شب خنجرت را پس بگيرم....بو ميکشم دندان گرگان جهان را...تا قطره خون آخرت را پس بگيرم...آل کثير
اميد...
از دوست عزيزم و شاعر فرهيخته ي کشورمون:مرتضي حيدري آل کثير
اميد...
گاهي آرزو ميکنم کاش من بودم شاعرش...نخنديد ولي
اميد...
يه شعر داره در مورد امام کاظم عليه السلام...شنيدين؟
اميد...
براي رهبر عزيزمون تو جلسه شعري که با ايشون داشتنتد هم خوندش...چن بيت رو ببينيد
اميد...
زندان به خواب رفته و درگوشش غوغاي ردپاي تو پيچيده است//شب نيست ، از تراکم خاموشي خورشيد در عباي تو پيچيده است
اميد...
باران تلاش ميکند از اشکت يک حرف تازه کشف کند اما//اقليم گريه هاي تو مرموز و دنياي چشمهاي تو پيچيده است
اميد...
جواب سوالم رو تو مصرع دوم بيت بالا ميتونيد پيدا کنيد
اميد...
بغداد اين طبيعت روزن کش آيا ازين دريچه خبر دارد//يا نور بي اجازه ي زندان بان در باغ ربناي تو پيچيده است
اميد...
آه اي سجود يکسره با زنجير زيباتري به چشم خدا انگار//طوق ستارگان جهان امشب بر قابي از حياي تو پيچيده است
اميد...
رتبه 73
23 برگزیده
1282 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top