شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

اميد...

+ اشتباه اول من اين بود که به تو اعتماد کردم . اشتباه دوم من اين بود که عاشقت شدم . اشتباه سوم من اين بود که فکر مي کردم با تو خوشبخت مي شم . اشتباه بعدي من اين بود که تو رو صد بار بخشيدم . اشتباه هزارم من اين بود که هيچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بيرون . هنوز هم دارم اشتباه مي کنم که با تو حرف مي زنم
اميد...
تهران در بعداز ظهر...مصطفي مستور
اميد...
غروب بود من زل زده بودم به پشت دست هاش . هر دو وحشت کرده بوديم . بس که نزديک شده بوديم به هم . بس که معصوميت ريخته بود آن جا ، پشت دست ها . بعد من با انگشت اشاره ، خطي فرضي و مورب ، درست از وسط ساعد تا انگشت کوچک دست راست اش کشيدم و به او گفتم عميقا دوستش دارم...دويدن در ميدان تاريک مين(خودش)
عاشق نوشته هاي مستورم
قلمدون
هه
اميد...
منم عاشق نوشته هاشم
اميد...
اين که شعر نيست
اميد...
صبور باش مرد
بله کلن ماها درگيريم:|
اميد...
بله...به شدت
مستور لايک داره : ) چون *امبرخاني * ازش تعريف کرده : )
اميد...
تا اين ح:) د؟
اوهوم ...
اميد...
:)
هنوز هم دارم اشتباه مي کنم ...
اميد...
گناه اول ما افتتاح پنجره بود.......
گناه اول ما آفريده شدنمان بود . آن هم در قلب يکديگر ...
اميد...
گنا ديگر ما انهدام ديوار است
اميد...
اشتباه انتخاب من بود
اميد...
رتبه 73
23 برگزیده
1282 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top