شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

اميد...

+ يک روز جواني مشروب خورده، وارد کوچه‌اي مي­شود. ازدور امام کاظم (ع) را مي­بيند که امام (ع) در حال وارد شدن به کوچه هستند.امام را مي­بيند و خجالت مي­کشد؛ پشت ديواري مي‌ايستد که امام رد شوند و چشم او به چشم امام نيفتد. خجالت مي­کشيد. اين جوان شيعه بود، اما گناهي مرتکب شده بود. زماني­که امام مي‌خواست از پشت جوان رد شود، امام (ع) دستي بر شانه‌اش گذاشته
اميد...
و مي فرمايد: (حتي در بدترين حالت گناه هم که هستي از ما رويگردان نباشيد.)
درسته.... کاملا
*ميثم*
به به
اميد...
بله داداش خليل همينه که آدمو اسير ميکنن
اميد...
به به - *ميثم*
اميد...
...
رزگل
ولي الان اگه يکي رو ببينيم خبطي کرده با انگشت نشونش ميديم.... چقدر فرق هست بين ما ومسير حق
اميد...
بله خانم رزگل...چقدر فرق داريم...چقدر فرق
اوهوم.همين طوره
اميد...
من يه جوري ديگه به امام کاظم عليه السلام ارادت دارم ..هر چند اهل بيت نور واحدند ولي خب دله چه ميشه کرد
اميد...
ممنون يه روز خوب مياد...عاشقشم با کلي اشک
اميد...
..
بسيار زيبا
اميد...
بله...آدمو براي لحظاتي ميخکوب ميکنه و بعد آرام آرام مثل کسي که تازه از اتاق عمل اومده و بهوش اومده دردها رو حس ميکنه
اميد...
.
اميد...
رتبه 73
23 برگزیده
1282 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top