پيام
+
هيچ حواسم نبود...دو فنجان ريختم
حرف هاي تنهاي
94/8/26
در انتظار آفتاب
حواسم به صدات بود , حرفاتو نشنيدم!
نگارستان خيال
چرا فرا موش کردم که ديگر نيستي .....
نگارستان خيال
در خيالات خودم در زير باراني که نيست//
مي رسم با تو به خانه،از خياباني که نيست//
مي نشيني روبه رويم خستگي در ميکني//
چاي مي ريزم برايت توي فنجاني که نيست
اميد...
حواسم به صدات بود ...حرفاتو نشنيدم....خيلي خوبه
اميد...
چرا فراموش کردم که ديگر نيستي...خب معلومه آلزايمر مزمن