سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]

خواب عروسک

ارسال‌کننده : امید... در : 89/11/21 11:33 عصر

آن شاعر طفلکی که عاشق شده است
آهسته ،یواشکی، که عاشق شده است

ویرانی این شهر حکایت دارد
 از بوسه ی موشکی که عاشق شده است

آغوش کلاغ ها شده مزرعه مان
از دست مترسکی که عاشق شده است

ماهی که تمام قسمتش از دریا
حوضی است،و جلبکی که عاشق شده است

تکلیفش با خواب زمستانی چیست؟
ای باغ ! چکاوکی که عاشق شده است

کودک که تمام هستی اش رفت به باد
با سنگ و قلکی که عاشق شده است

رویای بزرگ تر شدن را بخشید
در خواب عروسکی که عاشق شده است

شعر از امید




کلمات کلیدی :