ارسالکننده : امید... در : 89/10/12 7:57 عصر
این شعر از دوست شاعرم مهندس رضا کرمی که کتاب غزل ایشون به نام ذهنی پر از سوار رو بهم هدیه کرد و تازه هم چاپ شده بود.این غزل رو از کتابشون انتخاب کردم...تقدیم به همه ی شما خوبان....
تب های پایین دست را جدی بگیرید
شاید که چیزی هست را جدی بگیرید
همواره گوش کوچه در دست شما نیست
پیشامد بن بست را جدی بگیرید
ای ساکنان کوچه ی ناسازگاری
اینجا خطرناک است را جدی بگیرید
خوب است هنگام مرور روزنامه
یک بار هم پیوست را جدی بگیرید
گاهی به هنگام خرید هندوانه
ظرفیت یک دست را جدی بگیرید
وقتی یکی از دوستان دورتان مرد
شخصی که نزدیک است را جدی بگیرید
شعر از(( رضا کرمی))
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید... در : 89/9/29 10:38 عصر
بی وفا چهار ساله ندیدمت......
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید... در : 89/9/12 4:3 عصر
این طرح شکسته ی لبخند تو آنقدر برایم گران تمام شد که هرچه بر شعاع حوالی مسدود این محیط می دوم انگار اصلآ نمی خواهد این منحنی به ما برسد ......
بریده بریده نفس گلویم را.........برید از من هرچه نفس بود و این اشک هم از چشمهای من دست شسته ......شاید باورت نشود که اینروزها چشم دیدن تو را هم ندارم......چقدر!!!.......
امید
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : امید... در : 89/8/19 10:16 عصر
بی همگان به سر شود/////بی تو به سر نمیشود
بی همگان به سر شود /////بی تو به سر نمیشود
بی همگام به سر شود /////بی تو به سر نمیشود
بی همگام به سر شود/////بی تو به سر نمیشود
بی همگان به سر شود/////بی تو به سر نمیشود
بی همگان به سر شود /////بی تو به سر نمیشود
بی همگان به سر شود/////بی تو به سر نمیشود
...........................................
.........................
..............
...........
.....
...
..
.
کلمات کلیدی :