سلام
مثل تمام شعراتون زيبا و پر احساس بود
تمامش رو چند باره نخوندم بلكه خوردمش!
شاملو مي گويد:
همه ي لرزش دست و دلم از ان بود که عشق پناهي گردد
پروازي نه، گريزگاهي گردد
اما من،
همه ي لرزش دست و دلم از ان بود که عشق شفايي گردد
مانع از انجام گناهي گردد
ارزويم اين بود عشق رهايي گردد
موجب نزديکي به ان روح خدايي گردد
اما
عشق من، قلب من ، لرزش دست و دلم
حاصلي جز شب تاريک و غم اندوه نداشت
دلت شاد لبت خندون قلبت پر از عشق