اين يك عرفان مبهم و بدون دستار و تسبيح و جانماز است.
باز هم آفرين. اين عين همان عبادتي است كه در همه ي اديان امده . مسيح، زردتشت ، بودا. فقط اعتقاد به نيروي برتر. فقط ايمان به اقتدار برتر . اعتقاد و ايماني كه عين واژه ي آرامش است. آرامش.........
اگراو بخواهد براي تو تصميم بگيرد ممكن است تو طاقتش را نداشته باشي.
آفرين آقا اميد. افرين . دقيقا اشاره كردي به همان نقطه ي بي تابي ام كه شايد روزي شود عين آرامشم. چيزي كه او برايم مي خواهد و من فقط صبوري مي خواهم . صبوري. صبوري............
بچه که بودم ، فکر مي کردم اگه يه مدته طولاني به آسمون زُل بزنم بالاخره خدارو مي بينم ، زل که ميزدم خوابم مي رفت صبح که بيدار مي شدم مي گفتم فردا شب ديگه نميخوابم يادمه دلم نميخواست که بخوابم ... بزرگ که شدم نه به آسمون نگاه ميکنم ، نه سعي مي کنم نخوابم هر چند همچنان دنبال ِ خدايم ...!!بچه که بودم هر کي مي پرسيد چقد دوسم داري مي گفتم ده تا ... آخه فکر مي کردم ده تا آخرشه ، آخر ِ همه چي ...کاش هنوزم فکر مي کردم ده تا آخره همه چيه ، شايد کمتر .... شايد.
سلام آقا اميد
خيلي نظرتون جالب بود
كلي خنديديم
حتما فلج شد بيچاره
سلام دوست عزيز و مهربونم
از اينکه واسه همسرم قرآن خوندين متشکرم
اميدوارم در پناه حق سالم و سرحال باشي.
تمام زندگيتون سراسر شادي.
سلام اميد اقاي گل عزيزدل خودم جگر خودم چطوري مثل اينکه خيلي دلخوريا بابا اخماتو باز کن ديگه اشکم دراومد که راستي ببينم شما از دزفول رفتي جاي ديگه؟؟ احساس ميکنم دزفول نيستي!!!!!! خب اخه ديروز داشتم دفتر خاطراتتمو باشما ميخوندم البته اين دفتر مخصوصه کوچيکه ها يه مطلبي ديدم گفتم نکنه از دزفول رفتي!!!!به هر حال خاطرات قشنگي ازت دارم البته بعضي صفحات اين دفترم يکم يا گوشه اش پاره شده يا انگار از جنگ برگشته چيکار کنم بعضي خاطرات ادمو کفري ميکنه حرص ميکنم دستم به شما که نميرسه به جون دفتر ميافتم ...دي .....راستي يادم يه خاطرتو خوندم اون شبي بود که تو اتاق عمل نفله شدم وخبرش بهت رسيد راستش شرمنده زنده برگشتما انشاا...دفعه بعد دستم راحت ميشي خب من نميخواستم اگر ميدونستم تهروني تو دردسرت نمي نداختم خب لازم بود راستي اينا گريه نداره که مگه بچه اي که گريه ميکني مردن من که گريه نداره ...دي ...بخند ....خب سرتو درد نميارم مواظب خودت باش
سلام
نميشه تمام احساس رو با واژه ها تفسير كرد باور داري ؟؟؟ گوشه اي از تصوراتم را به تصوير كشيدم پايانش رو تو قلم بزن . . . ساده نوشتم مثل تمام لحظه هاي كودكي ساده بخوان
بچه كه بودم يه لبخند به دنيايي مي ارزيد حالا يه دنيا هم به يك لبخند نمي ارزه
بچه كه بودم بازي همه ي زندگيم بود حالا كه بزرگ شدم همه ي زندگيم يه بازيه . . .
بچه كه بودم دستام به آسمون نمي رسيد حالام كه بزرگ شدم بازم دستام به آسمون نمي رسه انگار واسه آسموني شدن بايد به زمين افتاد بايد سجده كرد
بچه كه بودم يه عروسك بادي قشنگي داشتم يه روزي عروسكم سوراخ شد حس كردم تمام دنياي آرزوهامو از من گرفتن اما وقتي بزرگ شدم فهميدم براي رسيدن به آرزوهات چقدر بايد بدوي و تلاش بكني و بخوري زمين تا بهش برسي...
بچه كه بودم دوستاي يرنگ و مهربوني داشتم، بزرگ كه شدم ديدم بعضي هاشون دايم رنگ برنگ ميشنو نقش آدم خوبا رو بازي ميكنن...
بچه كه بودم آرزو داشتم فضا نورد بشم اما...
دنياي بچگي دنياي قشنگيه وقتي بزرگ شدم ديدم چقدر فاصله است از دنياي كوچيك بچگي تا دنياي بزرگ...
عاشق دوران بچگيم هستم، بهترين دوران زندگيم اي كاش ميشد چند روزي برگشت به اون روزا...
سلام...
خيلي قشنگ بود
سلام اميد جان
دمت گرم خيلي دلنشين بود، يه جورايي احساس مشترکي دارم تو اين زمينه باهات.
خيلي دوست دارم
بچه که بودم واسه هر کاري نيازي به دليل نبود
ميگفتن بچس
بچه که بودم هر چيزي رو با گريه کردن مال خودم ميکردم ……اما حالا ديگه گريه هم کار ساز نيست
کاش هنوز بچه بودم
براتون كامنت گذاشتم ولي فكر مي كنم اشتباهي تو پست قبلي گذاشتم. با عرض پوزش.
با مساوي نبودن سالها خيلي موافقم. گاهي اندازه ي هشت سال ميشه به اندازه ي يك عمر. گاهي فقط دو سال عمر ميشه به وسعت سالها .
بچه كه بودم چقدر با تو غريبه بودم....و امروز چقدر با تو غريبگي ميكنم....
بچه كه بودم پدرم انگار بزرگ بود و بزرگ....ولي امروز انگار من كوچك مانده ام و كوچك....
سال ها كه مساوي نباشد من و تو را دور تر مي كند ...هرچند هم قد هم باشيم.....ثانيه ها حتي اگر يكي باشند... فاصله ها بيشتر مي شود هر چند نزديك هم باشيم......
بچه كه بودم شب براي خواب بود و روز براي بازي....ولي امروز نه شب مي خوابم نه روز بازي......
بچه كه بودم پزشكي ميخواندم... با همان اسباب بازي هايم حتي جراحي مي كردم.....ولي امروز تاب خون خودم را هم ندارم....
بچه كه بودم انگار تمام دنيا براي من بود.... امروز فهميدم دنيا كه براي من هيچ...... خودت هم براي مني...................من هم براي تو....