اي واي از اين خلسه هاي دروني خلا هاي روحي . چيزي بعد از بالاتر از عشق است که وقتي نميتواني به اون دست پيدا کني وقتي چيزهايي که دوستشان داري وروحت با آنها عجين است را نميتواني با خودت داشته باشي وقتي حتي نميتواني خودت باشي خودت را ثابت کني خودت را بفهماني هميني ميشويم که الان تو هستي!
به کجا روم ؟ به که بگويم؟ به چي فکر کنم؟ خدايا من کي هستم؟ کي شدم؟ وچقدر دوست دارم آني باشم که در افکارم هست. من اويم و اوست آرزويم پس چرا او نيست؟؟ خدايا چرا نميتوانم خودم باشم . گاهي دلم براي خودم تنگ مي شود.