آرزوی من
روزی هزار بار محاسباتم را خط میزنم و از نو مینویسم....با هر فرمولی که حسابت میکنم.......وای هنوز چقدر از سرم زیادی هستی.........نا امید مینشینم....دوباره بلند میشوم.........راه می افتم ...می دوم....می افتم ....میخندم......بلند میشوم....گریه میکنم.....به تو خیره میشوم.....هنوز گریه میکنم.......آرزو میکنم......آرزویم را نمیشنوی ...ولی من آرزو میکنم .....و باز آرزو میکنم........کاش راه بودم و تو مرا می پیمودی.....کاش هوا بودم.......تا مرا در سینه ات فرو میبردی...کاش غبار بودم تا بر چهره ات مینشستم تا با آستینت ....کاش آستینت بودم....نه کاش دستت بودم ........کاش نیکوتین سیگارت بودم....آنقدر در ریه ات می ماندم تا جذب خونت شوم.....تا در رگهایت جریان می یافتم ....کاش من چشمهایت بودم......کاش فکرت بودم.......کاش من تو بودم.....به قول پارسا کاش من تو بودم .......کاش تو من بودی.........کاش ما یکی بودیم..........یک نفر دوتایی!!!
کلمات کلیدی :