خیالی ول
این شعر از شاعر توانمند آقای علی امیدی.... هرچه بیشتر این شعر رو بخونید از نکات و زیبایی های این شعر بیشتر لذت میبرید.
گوساله بودم اگر گاهی
در خیالی ول
داشتم زندگی می کردم
کارگران ریختند
خیابانها را
شهر را
همه چیز را شبیه تو کندند
گیر کردم با همه ادعای یک مرد
توی گلی که تو را از ان آدم
کاش آدم می آفریدند
زن به یکباره از تو شروع شد
و این یک تراژدی است
که خیابان از هر طرف پرت می آید
درست می افتد روی من
که زیر بگیرند
گل بگیرند این زندگی نکردن را گل بگیرند
این چند ساله خیلی از تو تنها گذشتم از همه
خیلی تنها مردم
خیلی تنها ......
کلمات کلیدی :