چرخه ی سردرگم
آه ای سنگ ها
ما زنده نیستیم
و اقرار میکنیم
زندگی را مرده بودیم وقتی شما داشتید مردن را زندگی میکردید
ای شاهدان عینی ماجرا
باور کنید هر کدامتان هزار روح را قورت داده تا اینهمه زندگی را مستحق لگد مال شدن باشد
شاید همین مورچه ها ، این وارثان مغز من حرف شما را بهتر کنار بیایند
میفهمید!! هوار یک قورباغه ی عصبانی را که از هزار سال پیش لایتان گیر کرده
قورباغه های امروز همه آدمند
و من فکر میکنم بز ها حق دارند به هویتشان بر بخورد وقتی قرار است از معده هایشان آدم های زیادی برانگیخته شوند .
شعر از امید
کلمات کلیدی :