تقدیم به بانوی اربعین
من ماندم و تمام خطرهای روبرو
راهی که مانده است و سفرهای روبرو
در پای آفتاب بدنهای پشت سر
در دست باد شانه ی سرهای روبرو
شاید هنوز بود پسرهای دوروبر
چشم امیدشان به پدرهای روبرو
حتی برای چیدن یک گل زیاد بود
جمعیتی ز برق تبرهای روبرو
تدبیر ما بدست شراب سه ساله بود
وقتی که بسته شد همه درهای روبرو
زیباتر از بریده رگت اتفاق نیست
هرچند برخلاف نظرهای روبرو
شعر از ((امید))
کلمات کلیدی :