سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]

آزاد

ارسال‌کننده : امید... در : 87/9/3 8:4 عصر

اینجا وسط این میدان لعنتی آنقدر شب دورم زد که صبح از یادم رفت چقدر تنهایم گذاشته بودی
من هی بی تو پیر تر میشوم که بخندی و تو .........
 شاید هم برایت مهم نباشم که دیروز چقدر از دستم خسته شده بودی.
خسته شده بودم از همه ی نشستن هایی که دستی دستی مرا توی یک ذهن متورم پرت کردند و هی غرق شدم.....
تا بیایم به ته این خواب برسم چقدر طول می کشد
اینجا بی تو چقدر طول می کشد...
باز تو راه خودت را می روی و من هیچوقت برایت مهم نیستم...
شعر از امید




کلمات کلیدی :