سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، زندگیِ دلهاست و روشنایی دیدگان از نابینایی و توانایی پیکرها ازناتوانی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

قرار بی پایان

ارسال‌کننده : امید... در : 88/9/30 3:28 عصر

عمر من چکه چکه از عقربه های ساعت دیواری اتاق خوابت  ریخت بر رو ی فرشی که گلهای آنرا آب میدادم از نمک گیر ترین چشمهای بارانی این کوچه....
زندگی فرصت نکرد در چشمهایم حلول کند و خوب میدانستم که ماه بعداز  امشب  هزار بار دیگر هم با ته مانده ی آب این حوض بدقولی میکند.....



کلمات کلیدی :

همیشه دور

ارسال‌کننده : امید... در : 88/9/15 9:17 صبح

تا می بریم دست دعا را به دور دست
پس میزند نگاه تو مارا به دور دست

دل کندم از اجابت امن یجیب هم
وقتی که برده اند خدارا به دور دست

نه،عمر ما به ثانیه هاتان نمی رسد
تقدیم میکنیم شما را به دور دست

وقتی ضریح چشم تو با ما گره نخورد
بستیم این دخیل رها را به دور دست

نزدیکتر بیا بدون دلیل ای همیشه دور
بگذار این همیشه چرا را به دور دست

شعر از امید

 




کلمات کلیدی :

رسم احساس

ارسال‌کننده : امید... در : 88/8/23 3:55 عصر

این طرح شکسته ی لبخند تو آنقدر برایم گران تمام شد که هرچه بر شعاع حوالی مسدود این محیط می دوم انگار اصلآ نمی خواهد این منحنی به ما برسد ......
بریده بریده نفس گلویم را.........برید از من هرچه نفس بود و این اشک هم از چشمهای من دست شسته ......شاید باورت نشود که اینروزها چشم دیدن تو را هم ندارم......چقدر!!!.......




کلمات کلیدی :

یادش بخیر

ارسال‌کننده : امید... در : 88/8/12 2:33 عصر

سلام ...امروز یاد گذشته ها افتادم.....نه بابا اینقدر دور نرید...دوره دبیرستانمو میگم....برای اینکه شمارو هم به اون دوره دعوت کنم به ذهنم رسید یکی از شعرهایی رو که توی اون ایام سرودم رو اینجا بذارم ...شرمنده دیگه حالا قبول کنید....راستی این بار زود تر بروز میشم .......باید بروز بشم با یه غزل نو.....درگیر احساسم شدم ...خیلی سرسخت شده.....خب حالا اینو بشنوید

با غصه های هر شب تو خو گرفته ام
با عشق دلنواز تو نیرو گرفته ام

در موج پر تلاطم و طوفان چشمهات
چون کشتی بلا زده پهلو گرفته ام

من روز و شب هزارو هزاران بلا و درد
زان طره ی خمیده ی گیسو گرفته ام

بودم چو آهویی و به دامت شدم اسیر
نه،آهویم تویی و من آهو گرفته ام

در کوچه های شهر همیشه سراغ تو
از هر کسی و هر جهت و سو گرفته ام

از شام تا به صبح به یادت نخفته ام
دیشب هزار جام ز ابرو گرفته ام

از آن شبی که خار غمت بر دلم نشست
خاموشی ام پرید و هیاهو گرفته ام
شعر از ......امید
.............................................................
راستی شما  چی فکر میکنید؟؟؟!!!!در مورد این شعر

 




کلمات کلیدی :

غزل عشق

ارسال‌کننده : امید... در : 88/7/22 8:31 صبح

او مست با نگاه عفیفت نمی شود
بیدار با صدای ضعیفت نمی شود

ای موج ارتفاع هوارت  زیاد شد
این قایق شکسته حریفت نمی شود

تاثیر چشم های تو ما را مذاب کرد
اشکم حریف چشم ظریفت نمی شود

این لا ابال مست که خود را به باد داد
من فکر می کنم که شریفت نمی شود

یک عذر خواهی از تو بدهکارم ای غزل
هر جا که عشق بند ردیفت نمی شود

حتمآ  اسیر چشم تو داند فرار هم
از پشت پلکهای لطیفت نمی شود

شعر از امید
...............................................................................................

این غزل رو تقدیم میکنم به دوستای عزیزم که توو  قلبم لینکشون کردم و ...همینجان همین روبرو




کلمات کلیدی :

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >